ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از دیجیاتو انتخاب کنید.

واقعا راضی‌ام
اصلا راضی نیستم
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر دیجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

علمی

مروری بر زندگی نامه آلبرت اینشتین؛ نابغه ای که در کودکی «کند ذهن» لقب گرفته بود [بخش دوم-آخر]

شب گذشته بخش اول زندگی نامه ی آلبرت ایشتین را از نظر گذراندیم. آلبرت اینشتین شاید شناخته شده ترین داشنمندی باشد که دنیا تا کنون به خود دیده است. وی شهرت خود را مدیون نبوغی ...

پیام ادیب
نوشته شده توسط پیام ادیب | ۲۰ مهر ۱۳۹۴ | ۲۱:۰۰

شب گذشته بخش اول زندگی نامه ی آلبرت ایشتین را از نظر گذراندیم. آلبرت اینشتین شاید شناخته شده ترین داشنمندی باشد که دنیا تا کنون به خود دیده است. وی شهرت خود را مدیون نبوغی بود که پایه های فیزیک مدرن را بنیان گذاشت و باعث آشنایی وی با برخی از خاص ترین انسان های روی زمین شد.

در ادامه قصد داریم به بخش دوم و پایانی زندگی اینشتین نگاهی بیندازیم و ببینیم چه سرنوشتی برای این دانشمند بزرگ رقم خورد.

با دیجیاتو همراه باشید.

ازدواج با السا

19-w600

السا پیش از ازدواج با اینشتین دو دختر از ازدواج قبلی خود داشت. او تا روز مرگ خود بر اثر مشکلات قلبی و کلیوی در سال 1936، در کنار اینشتین ماند.

اینشتین برای اولین بار در سال 1910 نامزد دریافت جایزه ی نوبل شد، اما 11 سال بعد آن را دریافت کرد

20----w600
مکس پلانک در حال اهدای جایزه ی جامعه ی فیزیک آلمان به اینشتین در سال 1929

او در سال 1921 به خاطر «خدماتش به فیزیک نظری و علی الخصوص کشف اثر فوتوالکتریک» جایزه ی نوبل فیزیک را از آن خود کرد. اثر فوتوالکتریک درک فیزیک از رفتار نور و نهایتاً ماهیت هستی را تغییر داد. اینشتین بر خلاف اشتباه رایج، جایزه ی نوبل را به خاطر هیچکدام از دو نظریه ی نسبیت خود دریافت نکرد. تمام عواید او از دریافت نوبل نیز به ماریک و دو پسرش رسید.

همه می خواستند درباره نابغه ای که پرافتخار ترین جایزه ی علمی جهان را برده بود بیشتر بدانند

21-w600
سال 1921، اولین دیدار اینشتین از آمریکا در نیویورک

در 1921 و 1922، اینشتین درباره ی نظریه های معروفش سخنرانی هایی در سرتاسر جهان از جمله ژاپن، آمریکا، فرانسه و ... ایراد کرد. او به هر کجا که می رفت، با استقبال گرم مواجه می شد. اینشتین در مدت اقامتش در ژاپن، در کاخ امپراطوری با امپراطور آن کشور و همسرش دیدار کرد. او دیگر یک کارمند بی نام و نشان اداره ی ثبت اختراعات نبود، بلکه دانشمند مشهوری بود که نامش همه جا مترادف نبوغ قرار می گرفت.

اینشتین اندکی پس از دریافت جایزه ی نوبل، به سراغ پژوهش درباره ی نظریه ی میدان واحد رفت

22-w600
سال 1929

او در تلاش برای دستیابی به نظریه ای برای همه چیز اغلب تنها بود، چرا که دانشمندان دیگر مشغول بررسی مکانیک کوانتوم بودند؛ حوزه ی جدیدی که اینشتین خودش به ایجاد آن کمک کرده بود. اما او از کامل نبودن نظریه ی مکانیک کوانتوم راضی نبود و در نتیجه شروع کرد به بررسی موضوع بزرگتری که چهار حوزه ی اصلی فیزیک یعنی الکتریسیته، مغناطیس، مکانیک کوانتوم، و جاذبه را به هم پیوند می داد.

او 7 سال تمام به تحقیقات خود ادامه داد

23-w600

و این بار آمادگی آن را پیدا کرد که نظریه ی واحد خودش را ارائه دهد. تمام دنیا منتظر چنین لحظه ای بود. اینشتین در سال 1929 اولین بخش از نظریه ی همه چیز را منتشر کرد و در نتیجه ی آن عکسش روی جلد مجله ی تایم چاپ شد. این اولین بار از پنج باری بود که عکس اینشتین روی جلد مجله ی تایم رفت.

اما نظریه ای که او مطرح کرده بود نقاط تاریکی داشت که دانشمندان دیگر روی آنها دست گذاشتند. این موضوع نشان می داد این نظریه ای نبود که اینشتین می خواست و تا آخر عمر به دنبالش بود. گفته می شود اینشتین در آخرین شب زندگی اش معادلاتی روی کاغذ نوشت که آخرین تلاش وی برای رسیدن به نظریه ی بزرگش بود. جستجوی بی نتیجه ی وی به دنبال این نظریه، بزرگترین دانشمندان قرن گذشته را نیز درگیر خود کرد.

کمی پس از انتشار نظریه میدان واحد در سال 1929، اینشتین به عنوان هدیه ی 50 سالگی اش اقامت آلمان را دریافت کرد و در گوشه ای دنج در شمال آلمان مستقر شد

24-w600

شهر برلین به عنوان هدیه ی پنجاه سالگی اینشتین را در خانه ای روستایی کنار دریاچه ای در نزدیکی پایتخت پذیرا شد. او با اینکه هیچگاه شنا کردن را یاد نگرفت، به خاطر علاقه ای که به قایق سواری داشت با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. اما مدت زیادی در آن خانه ی روستایی زندگی نکرد.

او در سال 1933 با به قدرت رسیدن آدولف هیتلر در آلمان نازی، به آمریکا مهاجرت کرد

25-w600
اینشتین در حال دوچرخه سواری در سانتاباربارا، سال 1933

با به قدرت رسیدن دولت جدید در آلمان، آلبرت اینشتین شغل خود را از دست داد. او در نهایت در اکتبر 1933 به ایالات متحده مهاجرت کرد و در دانشگاه پرینستون آمریکا مشغول به کار شد. او 2 سال بعد برای آمریکا درخواست شهروندی داد و درخواست وی در سال 1940 پذیرفته شد.

اینشتین در آمریکا به صراحت از حقوق مدنی دفاع می کرد

او پس از مهاجرت به آمریکا و استقرار در نیوجرسی، خیلی زود متوجه جدا سازی سیاهپوست ها و سفیدپوست ها در مدارس و سینما ها شد. او این عناصر نژادپرستانه ی فرهنگ آمریکا را «بد ترین بیماری» این کشور خواند و برای مقابله با نژادپرستی آمریکایی، آشکارا با افریقایی تبار ها رابطه ی دوستانه برقرار و انجمن ملی پیگیری حقوق رنگین پوستان را حمایت می کرد. اما در اواخر دهه ی 1930 مشکل دیگری هم وجود داشت که اینشتین از آن مطلع بود: شکافت هسته ای.

یک ماه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، اینشتین در دوم آگوست 1939 نامه ای دو صفحه ای به فرانکلین روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا نوشت. روزولت آمریکا را در مقابل نازی ها وارد مسابقه ی تسلیحات اتمی کرده بود

27-w600
امضای آلبرت اینشتین در گوشه ی سمت راست پایین تصویر قابل مشاهده است

اینشتین به روزولت هشدار داده بود که یک زنجیره ی عظیم متشکل از واکنش اتمی موادی نظیر اورانیوم می تواند به ساخت «بمب های جدیدی با قدرت تخریب بسیار زیاد» (بمب اتم) منجر شود. او در نامه ی خود به روزولت نوشت: «تنها یک عدد از این نوع بمب، در صورتی که با یک شناور حمل و در بندری منفجر شود، به راحتی می تواند کل آن بندر را به همراه بخشی از منطقه ی اطرافش نابود کند».  او مدتی بعد شخصاً با رییس جمهور آمریکا ملاقات کرد تا در مورد دورنمای ساخت بمب اتم با جزئیات بیشتری با وی صحبت کند. دو سال بعد و پس از نامه نگاری های متعدد اینشتین، دولت آمریکا «پروژه ی منهتن» را به راه انداخت. پروژه ی مذکور طرح دولت آمریکا برای طراحی و ساخت مخرب ترین سلاح آن زمان بود.

با اینکه نامه ی اینشتین پروژه ی منهتن را کلید زد، خودش جنگ را نوع دیگری از «بیماری» می دانست و کاملاً مخالف استفاده از تسلیحات اتمی بود

28-w600

صلاحیت اینشتین برای کار روی پروژه ی منهتن توسط اداره ی اطلاعات ارتش آمریکا رد شد. اداره ی یاد شده او را خطری بالقوه برای امنیت این پروژه می دانست. دانشمندانی که روی این پروژه مشغول به کار بودند نیز از صحبت کردن با او منع شده بودند. او بعد ها اعتراف کرد اگر می دانست آلمان ها در ساخت بمب اتم ناکام می مانند، هیچگاه پای نامه ای که برای روزولت نوشت را امضا نمی کرد. او زمانی در جای دیگری نوشت: «کشتن انسانها در زمان جنگ، از نظر من کمتر از آدمکشی در شکل معمول آن نیست».

او در تمام سال های دهه 1940 تا زمان مرگش به انتقاد از نژادپرستی و استفاده از تسلیحات اتمی ادامه داد، اما سرگرمی های خاص خودش را هم داشت

29-w600

اینشتین در سال 1950، پس از پذیرش عضویت در کلوپ استعمال کنندگان پیپ مونترئال اعلام داشت «پیپ کشیدن به قضاوتی به دور از هیاهو و بی طرفانه در تمام امور انسانی کمک می کند». او در نهایت به درخواست پزشک معالج خود پیپ را کنار گذاشت. راجر شرمن در این باره می گوید «او خودش دوست نداشت پیپ را کنار بگذارد و اکثر مواقع پیپ خالی را روی لبش می گذاشت و آن را در دهانش این طرف و آن طرف می کرد».

«من دِین خودم را ادا کرده ام. وقت رفتن است»

new 31
میز کار اینشتین در دانشگاه پرینستون پس از مرگش

اینشتین در روز هفدهم آپریل 1955 بر اثر آنوریسم آئورت شکمی، به مرکز پزشکی دانشگاه پرینستون واقع در نیوجرسی منتقل شد. او با گفتن این جملات از تحت درمان قرار گرفتن اجتناب کرد: «طولانی کردن زندگی به صورت مصنوعی، مزه ای ندارد. من دِین خودم را ادا کرده ام. وقت رفتن است. باشکوه خواهم رفت». صبح روز بعد، آلبرت اینشتین در سن 76 سالگی جان خود را در خواب از دست داد.

اما دنیا دست بردار نبود

32-w600

به گفته ی برایان بورل، نویسنده ی کتاب «کارت پستال هایی از موزه ی مغز»، «اینشتین نمی خواست کسی روی مغزش تحقیق و یا آن را تا حد عبادت ستایش کند. او در مورد بقایای خود توصیه های مشخصی داشته است. او خواسته بدنش سوزانده شود و خاکستر آن مخفیانه در جایی پخش شود تا کسی از وی بُت نسازند». با این حال، دکتر توماس هاروی مغز اینشتین را بدون داشتن اجازه از وی بیرون آورد و آن را برای بررسی های بیشتر به 240 قسمت برش داد. مغز آلبرت اینشتین در حال حاضر در مرکز پزشکی دانشگاه پرینستون نگهداری می شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (12 مورد)
  • آریا
    آریا | ۲۱ مهر ۱۳۹۴

    مرد بزرگ .درود بر او

  • ط ـوسی
    ط ـوسی | ۲۰ مهر ۱۳۹۴

    عکس اخر یاد کله پاچه افتادم :| آه
    مغز بنده خدا بس کارکرده بوده پخته شده نه عین مغز ما آکبند :))

    چقدم به وصیتش احترام گذاشتن واقعا!!شونصد تیکه کردن :|

  • Ahmad
    Ahmad | ۲۰ مهر ۱۳۹۴

    مرسي.جالب بود

  • زاخار
    زاخار | ۲۰ مهر ۱۳۹۴

    میز کارش شباهت اساسی به اتاق من داره لامصب :|
    اسن شباهتش اینقد زیاده که نگو ... :|
    اما خدایی اینجاش خیلی دوس داشتنیه "او خواسته بدنش سوزانده شود و خاکستر آن مخفیانه در جایی پخش شود تا کسی از وی بُت نسازند»."
    کلا رفتم فضا :|

نمایش سایر نظرات و دیدگاه‌ها
مطالب پیشنهادی