در یک رابطه عاشقانه چطور همان اول بفهمیم به درد هم نمی خوریم؟

در یک رابطه عاشقانه چطور همان اول بفهمیم به درد هم نمی خوریم؟

در اغلب موارد، چیزهایی مثل داشتن یک شخصیت سمی، خیانت، اعتیاد، دروغ و عدم گفتگو است که باعث به هم خوردن یک رابطه عاطفی می شود. با این حال، جدایی گاهی دلایلی دارد که واضح و بدیهی نیستند، چون آنقدر درگیر شرایط می شویم که این نکات به چشم مان نمی آیند. ممکن است شخصی هیچ عادت بدی نداشته باشد و هم از سلامت روان برخوردار باشد و هم از زیبایی ظاهری، اما با این وجود با اولین اختلاف جدی، رابطه ی عاطفی تان صدمه ای جدی ببیند. بعد از آن سعی می کنید رابطه تان را دوباره مثل قبل کنید اما این کار فقط شما و شریک عاطفی تان را خسته و دلزده می کند.

در ادامه به نشانه هایی می پردازیم که می توانند به شما کمک کنند در همان ابتدای رابطه عاطفی تان متوجه شوید که شریک عاطفی تان فرد مناسبی برای شما نیست.

۱- هوش هیجانی تان با هم متفاوت است

هوش هیجانی به توانایی ابراز و درک احساسات خود و کنترل آن ها و همینطور درک احساسات دیگران گفته می شود. برای کسانی که هوش هیجانی پایینی دارند، حفظ روابط صمیمانه و همدلی با نزدیکان خود، کار سختی محسوب می شود. به علاوه، آن ها توانایی رویارویی با موقعیت هایی که باعث به وجود آمدن احساسات شدیدی می شوند را ندارند و قادر به کنترل احساسات خود نیستند.

شریک عاطفی ای که هوش هیجانی پایینی دارد، نمی تواند خودش را جای دیگران بگذارد، به خاطر اشتباهاتش احساس گناه کند یا متوجه شود که کسی به کمک نیاز دارد. رابطه عاطفی با چنین شخصی برای هیچ کدام شما راحت نخواهد بود، چون در حالی که شما انتظار همدلی و درک شدن دارید، شریک عاطفی تان انتظار دارد طرز فکر او را قبول کنید.

اگر به واکنش های طرف مقابل تان به محیط اطرافش دقت کنید، احتمال دارد بتوانید در همان اولین روزهای آشنایی تان متوجه پایین بودن هوش هیجانی او شوید. این افراد وقتی از آن ها خواسته می شود آسان بگیرند خیلی زود برآشفته می شوند. علاوه بر این، آن ها دوست دارند دیگران را قضاوت کنند و بدون اینکه از آن ها خواسته شده باشد شروع به نصیحت کردن می کنند. آن ها نمی دانند چطور به حرف های دیگران گوش دهند، چه برسد به آنکه بشنوند چه می گویید.

مناسب نبودن شریک عاطفی

۲- فضای شخصی شما را نادیده می گیرد

دوست جدیدتان سعی می کند وقت شما را به خودش اختصاص دهد و زمانی که مشغول برنامه های زندگی خودتان می شوید عصبانی می شود؟ اگر شریک عاطفی تان نداند که در زمان تنهایی چطور سر خودش را گرم کند یا اگر هیچ سرگرمی و تفریحی نداشته باشد، به محدود کردن آزادی شما روی خواهد آورد. حتی اگر خود شما چنین خواسته ای نداشته باشید، شریک عاطفی تان سعی خواهد کرد خودش را در علائق و سلایق شما بگنجاند تا بتواند دلیل دیگری برای حضور در کنار شما داشته باشد.

این رفتارها هفته های اول برایتان خوشایند و خوشحال کننده خواهد بود اما هر چه بگذرد از چنین علاقه ای احساس خفقان خواهید کرد. این نوع رابطه تبدیل به یک آزار روانی می شود که در آن شخص آزارگر شاید حتی متوجه رفتارهای آزار دهنده ی خود نباشد چون خودش را تمام و کمال در اختیار شما قرار می دهد.

در روزهای اول آشنایی به چیزهایی که یک شخص در مورد خودش می گوید دقت کنید. کسانی که شخصیت مستقلی دارند همیشه به چیزی علاقه دارند و سرگرمی ها و علائق خاص خودشان را دارند.

۳- سعی می کند شما را تغییر دهد

اینکه چه چیزی از یک شخص، شریک عاطفی بی عیب و نقصی می سازد مسأله ای است که تقریباً همه ی ما نظر خودمان را در مورد آن داریم؛ از ویژگی های شخصیتی و ظاهری گرفته تا علائق و درآمدی که یک شخص باید داشته باشد. گاهی واقعیت با رویاهای ما انطباق پیدا می کند و گاهی هم نه. در عین حال، بعضی افراد توانایی تفکیک این افکار را ندارند و می خواهند ویژگی های دلخواه شان را در شریک عاطفی جدیدشان محقق کنند.

«تا حالا موهاتو طلایی کردی ببینی چه جوری میشی؟» یا «چرا دوست داری نقاشی کنی، درآمد مهندس ها که خیلی بیشتره!» حتی ممکن است بگویند: «باید لباس های گرون قیمت تری بپوشی نه همچین آشغالی! ناسلامتی تو یه زنی!» شریک عاطفی تان سعی خواهد کرد شما را با عادت ها و سلایق خود انطباق دهد و هر طور شده ظاهر و سبک زندگی شما را تغییر دهد. در نهایت، شریک عاطفی تان متوجه خواهد شد که شما شخص ایده آل او نیستید و چنین رابطه ای فقط تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که با نظرات او موافقت کنید.

چنین شخصی از همان ابتدا شما را در جریان اولویت هایش خواهد گذاشت و شروع به صحبت درباره ی آن خواهد کرد که فکر می کند چه چیزی بیشتر به شما می آید.

۴- مشکل شما را مشکل خودش نمی داند

به شریک عاطفی تان خبر می دهید که برایتان مشکلی پیش آمده و احتیاج به کمک دارید اما او شانه بالا می اندازد و شما را با مشکل تان تنها می گذارد، یا ممکن است ادعا کند به او کمک نکردید یک هدیه برای مادرش بخرد، پس چرا حالا باید به شما کمک کند. هر زمان که نیاز به کمک پیدا می کنید، مجبور می شوید خودتان به تنهایی از پسش بربیاید اما اگر این شریک عاطفی شما باشد که احتیاج به کمک داشته باشد، خودداری شما از کمک، حتماً او را ناراحت خواهد کرد.

کافی است شریک عاطفی تان با شما تماس بگیرد و بگوید که نیاز به کمک دارد، شما چیزی که لازم دارد را برایش فراهم می کنید، جلسات تان را لغو می کنید و برنامه هایتان را تغییر می دهید. فقط به این خاطر که مشکل شریک عاطفی تان حالا مشکل شما هم محسوب می شود، در حالی که مشکلات شما همیشه فقط مشکل خودتان هستند. این وضعیت برای شرکای عاطفی ای که می خواهند کاملاً به یکدیگر تکیه کنند، شرایط خوبی محسوب نمی شود.

اگر کسی به یک رابطه علاقمند باشد، تمام تلاشش را برای خوشحال کردن شریک عاطفی اش می کند؛ چه برای این کار لازم باشد برنامه ی ملاقات با دوستانش یا رفتن به آرایشگاه را لغو کند و چه مجبور شود در آب و هوای نامناسبی بیرون برود.

۵- نظر شما هیچ اهمیتی برایش ندارد

اول از چیزهای کوچک شروع می شود، مثل انتخاب رستوران برای قرارهای عاشقانه و یا تصمیم در مورد غذایی که قرار است برای شام بخورید یا فیلمی که می خواهید در سینما ببینید. در یک رابطه ی سمی، نظر شما هرگز پرسیده نمی شود. شریک عاطفی شما بدون اینکه نظر و خواست شما را جویا شود، خود یک رستوران را انتخاب می کند و بلیط یک فیلم را می خرد. شریک عاطفی شما به طور پیش فرض این تصور را دارد که همه چیز را بهتر از شما می داند و شما هیچ چیزی نمی دانید.

شاید این رفتارها را به پای دلسوزی شریک عاطفی تان بگذارید، مثل اینکه بخواهد شما را از اینکه مجبور به تصمیم گیری شوید خلاص کند. اما حقیقت آن است که شما در این رابطه حق اظهار نظر ندارید.

متأسفانه این شرایط به مرور زمان بدتر خواهد شد. اگر روزی با هم ازدواج کنید، شریک زندگی تان خانه ی جدیدتان را خودش انتخاب خواهد کرد و در مورد اسم بچه ی اول تان هم خودش تصمیم خواهد گرفت. چنین شخصی را سخت می توانید وادار کنید به نظرتان گوش کند. آیا واقعاً این همان چیزی است که در زندگی دنبالش هستید؟

۶- کار اولویت همیشگی او است

کسانی که عاشقانه شغل شان را دوست دارند حقیقتاً شایسته ی احترام و تحسین هستند. آن ها آماده اند تا شب و روز کار کنند و از تعطیلات آخر هفته ی خود هم بگذرند تا کار تکمیل شود. به همین دلیل است که آن ها موفق می شوند به درجات بالایی در شغل شان برسند. با این حال، بازنده ی همیشگی این شرایط، شریک عاطفی ای است که در چنین رابطه ای تنها می ماند.

اگر شریک عاطفی تان از همان ابتدا زیاد درمورد کارش صحبت می کند، اگر همیشه دیر سر قرارهای عاشقانه تان می رسد یا حتی آن ها را لغو می کند، بعید است بتوانید او را متقاعد کنید اولویت های زندگی اش را تغییر دهد. آیا این آمادگی را در خود می بینید که وقتی باهم ازدواج کردید هر شب در خانه ای خالی وقت بگذرانید یا بخواهید او را به پدر و مادرتان معرفی کنید در حالی که او اصلاً وقت ملاقات با آن ها را ندارد؟

۷- دو سبک زندگی کاملاً متفاوت دارید

اگر دوست دارید صبح ها یک صبحانه ی سنگین بخورید و علاقه ای به پیاده روی صبحگاهی (یا ورزش در هر ساعت دیگری از روز) ندارید در حالی که شریک عاطفی جدیدتان شیفته ی مواد غذایی سالم و مغذی است و هر روز هفته به باشگاه می رود، بعید است بتوانید رابطه ی عاطفی هماهنگ و متناسبی داشته باشید. این مسأله در مورد آدم های خانه دوست و شیفتگان سفر، کسانی که اهل کار و سر به زیر هستند و کسانی که شیفته ی خوشگذرانی هستند و کسانی که وسواس تمیزی دارند و کسانی که دوست دارند در رختخواب غذا بخورند هم صدق می کند.

اگر تفاوت زیادی میان طرز فکر طرفین رابطه در مورد اوقات فراغت و زندگی روزمره وجود داشته باشد، عشق و علاقه به سرعت تبدیل به پرخاش و گاهی هم تنفر می شود. این بدان معنی نیست که شما و شریک عاطفی تان بد هستید. بلکه این معنی را دارد که شما اصلاً نباید مسیر خود را یکی می کردید اما همان ابتدای کار متوجه این مسأله نشدید.

اما این بدان معنی نیست که باید در بین کسانی دنبال شریک عاطفی احتمالی تان بگردید که دقیقاً همان عادت ها و سلایق شما را دارند، بلکه کافی است عقاید مشترکی با توجه به کلیت سبک زندگی تان داشته باشید.

منبع: brightside
بدون نظر

ورود